ا ی ن گ و ن ه

همه چیز خراب شد پس باید از اول شروع کرد ...

انتخاب

گاهی نه تنها نمیدونی هدفت از کاری که انجام میدی چیه
بلکه نمیدونی این کاری که انجام میدی کار درست یا غلطیه

بعد دوستت که باید تو این مواقع حرف بزنه و کمکت کنه
سکوت میکنه
پس برای چیه این دوستی؟!


------

امشب دلم هوای مصلای تو را کرده
حیف که هوا کمی سرد است ...

Bootimar

۲۶ آبان ۹۴ ، ۰۰:۰۴ ۴ نظر
بوتیمار ...

وعده

قطع دوباره یک وعده ی غذایی میتونه زندگی رو بهتر کنه.
باور کنید.

مخصوصا اگر ناهار باشه
و مخصوصا اگه به خاطر این باشه که دوست نداشته باشی با یکسری آدم دور یک میز غذا بخوری
البته نه همشون
۲۴ آبان ۹۴ ، ۲۳:۳۱ ۱ نظر
بوتیمار ...

روش

به هر روشی برای اعتراض به یک فیلم و سازنده اش و اعتقاداتش فکر میکنم
جز اینکه بخوام موقع اکران فیلم طرف، حرکت خاصی
از قبیل کف و سوت و خنده و هو
انجام بدم.


حالا میگم تو فجر این چیزا عادیه
مردم از هر قشری میان
ولی توی فستیوال های مخاطب خاص تر
یک کار احمقانه است.


اینا خیر سرشون میخوان فیلمساز بشن
جلوی حرکات فیزیکی بدنشون رو نمیتونن بگیرند.
کلا از این عادما که می خوان به زور بلند بخندند خوشم نمیاد (شایدم متنفر باشم- هرچند خیلی خیلی کم از یکی متنفر میشم)

یه طرح سه خطی فیلم کوتاه توی ذهنم بود دو سالی (در مورد ۲۴ ساعت آخر عمر یک جوان اعدامی )
امروز دیدم دو تا جوون مشهدی یک فیلم با همون ایده ساختند
انصافا بد هم نبود
الان احساس میکنم یه باری از روی دوشم برداشته شد

اگه وقت کردید به دیدنش می ارزه
اسمش: سه سال و سه ماه و دو روز- داوود رحمانی

۲۳ آبان ۹۴ ، ۲۳:۴۳ ۱ نظر
بوتیمار ...

فوتبال

فوتبال امروز خیلی چسبید.
بعد از یکی دو سال بازی نکردن، توی سه جلسه به آمادگی رسیدم.
هفته های اول و دوم دروازه خالی هم میزدم تو اوت !!!
ولی امروز یه ده تایی گل زدم با یک یار کمتر.
 
کلا ورزش جوابه میده.
به امتحانش می ارزه ...

هیچ موقع علاقه خاصی به فوتبال نداشتم و بیشتر دنبال هندبال رفتم ولی خب وقتی امکاناتش نیست، همین فوتبال هم خوبه.
نکته جالبش اینجاست تنها کفش ورزشی ام که آخرین بار برای هندبال گرفتم ، دو شماره برام بزرگ شده، یعنی پام کوچیک شده!!!

من نمیدونم هر چقدر هم آرسنال گند بزنه نمیتونم دوستش نداشته باشم به خصوص آرسن ونگر رو.
حالا اصلا نمیدونم الان کی توش بازی میکنه!!

۲۳ آبان ۹۴ ، ۰۰:۰۰ ۲ نظر
بوتیمار ...

این طور

پس که این طور ...

;(

۲۰ آبان ۹۴ ، ۲۱:۳۷ ۱ نظر
بوتیمار ...

وانمود

این روزا همش دارم وانمود میکنم
وانمود میکنم که حالم خوبه و ناراحت نیستم
وانمود میکنم گرسنه نیستم
و وانمود میکنم خوشحالم ...

تا ازش خواستم سرم خلوت بشه، شد.
دیگه بقیه اش به خودم بستگی داره ...
چقدر دلم میخواد برم یه جای دور :(
چقدر دلم میخواد برم سینما یک فیلم رو پنج بار ببینم/

امشب هم پیاده روی ...

۱۹ آبان ۹۴ ، ۲۱:۵۵ ۶ نظر
بوتیمار ...

حقیقت

چه بیم فهم کس و درک ناکس است مرا

کویــر عین کویر است، این بس است مرا





----

ساعت سه و چهار امشب کسی پایه پیاده روی بود پیام بده ...

قاعدتا مذکر

۱۹ آبان ۹۴ ، ۰۰:۳۰ ۲ نظر
بوتیمار ...

شلوغی

خدایا
این روزها
سرم خیلی خیلی شلوغه
من این وصع رو اصلا دوست ندارم.

از شلوغ بودن سر متنفرم ...


-------

وقتی سرت شلوغه دیگه کمتر به بالکن میری ...
این بالکن رو از ما نگیر.




۱۶ آبان ۹۴ ، ۰۱:۰۰ ۴ نظر
بوتیمار ...

آهنگ

دیگه نه آقا محسن چاووشی، نه سیروان، نه حبیب جان
و نه حتی امیر عظیمی و سیامک عباسی و نامجو
نمیتونن حالم رو خوب کنند.
خارجی هاش که به کنار.

این هفت هشت سال هم ول معطل بودم باهاشون.

تو زندگی خیلی از این چیزا وجود داره
اشکالی هم نداره در زندگی این چیزا وجود داشته باش
ولی
زندگی ای که اینا توش باشه بی اشکال نیست...

۱۰ آبان ۹۴ ، ۲۳:۳۲ ۶ نظر
بوتیمار ...

دعا

امروز همه چی جز آسمون سیاهه

میخواد منو با خودش ببره ولی کور خونده

بهش میگم دعا میکنی؟

میگه نه

میگم حتی برای خودت؟

میگه حتی برای خودم


----

[مردی که اسب شد-امیرحسین ثقفی]

۰۷ آبان ۹۴ ، ۲۲:۴۵ ۱ نظر
بوتیمار ...

کلیشه


گاهی اوقات کلیشه هم کلیشه ای می شود.
مواظب باش که کلیشه ای نشوی
چون میمیری


عکس: زن بیچاره

۰۶ آبان ۹۴ ، ۲۳:۲۵ ۲ نظر
بوتیمار ...

فتح

از پا حســـین افتاد و ما بر پای بودیم

زینب اسیری رفت و ما بر جای بودیم


درک امام حسین و عاشورا و کارهاش سخته
مصیبت هایی که به سر امام اومده باعث میشه این درک سخت تر بشه
یعنی گاها انقدر اتفاق بزرگ بوده که از اصل ماجرا غافل میشیم

یه آدم هایی، یه کتابایی، یه منبرهایی باعث میشن بفهمیم.
کتاب فتح خون  مرتضی آوینی از اون کتاب هاست که باید کنار دستمون باشه تا یادموم نره قضیه چی بوده.
یا قضیه چی هست. و شاید دیگه برای چیزهایی دیگری گریه کنیم.

دست دوستی که این رو به من داد، درد نکنه . [کلیک]



... و تو، ای آن که در سال شصت و یکم هجری هنوز در ذخایر تقدیر نهفته بوده ای و اکنون، در این دوران جاهلیت ثانی و عصر توبه ی بشریت، پای به سیاره ی زمین نهاده ای، نومید مشو، که تو را نیز عاشورایی است و کربلایی که تشنه ی خون توست وانتظار می کشد تا تو زنجیرِ خاک از پای اراده ات بگشایی و از خود و دل بستگی هایش هجرت کنی و به کهف حصین لا زمان و لا مکانِ ولایت ملحق شوی و فراتر از زمان و مکان، خود را به قافله ی سال شصت و یکم هجری برسانی و در رکاب امام عشق به شهادت رسی...

یاران شتاب کنید که قافله در راه است. می گویند که گناه کاران را نمی پذیرند؟ آری، گناه کاران را در این قافله راهی نیست...اما پشیمانان را می پذیرند.


۰۲ آبان ۹۴ ، ۱۹:۲۸ ۳ نظر
بوتیمار ...

خورشید

روزی که در جان شفق مُل کرد خورشید

بر خشک چوبِ  نیزه ها گل کرد خورشید

۰۲ آبان ۹۴ ، ۱۱:۲۶ ۱ نظر
بوتیمار ...

متحیر

فوقف العباس متحیرا


[نقل قول از دشمن]

۰۱ آبان ۹۴ ، ۰۹:۲۵ ۱ نظر
بوتیمار ...

گسسته

چنان گسسته شدی 

رشته ی تسبیح دلم

دانه هایت همه جا

ریخته در دور و برم


----


جمع کردن دونه های تسبیح خیلی سخته
مخصوصا وسط وسط جنگ
:(

۲۹ مهر ۹۴ ، ۲۳:۰۶ ۲ نظر
بوتیمار ...

رئیس

وضع مالی شرکت روبراه نیست
شاید نمونم و برم

اگه هم بمونم برای یک دیلیله و اون اینه که نمیخوام رییسم رو تو این شرایط تنها بذارم
شاید آدمی که بتونه مثل من بهش کمک کنه به همین راحتی ها گیرش نیاد و بره رو هوا کارها

از یک پارچه ابریشم هم میشه به عنوان یک کهنه استفاده کرد و هم یک لباس زیبا
من ابریشم نیستم ولی باید بدونه من دقیقا به چه دردش میخورم
حرف گوش نمیده...

حقوقم دو برابر میشه
ولی آخه
برنامه کودک ساختن هم شد کار!
حالا هرچقدر هم پولش زیاد باشه!

۲۹ مهر ۹۴ ، ۰۷:۰۱ ۱ نظر
بوتیمار ...

از

چرا فراموشم نمیشه، چرا ته ذهنه همیشه

باید کند این دندونو از ریشه


از قصه هایی که لزوما، پایان خوبی ندارند

از جلوه هایی که می بازند رنگ و رو گاهی

از عشق هایی که امروز خیال واهی


[song]

۲۹ مهر ۹۴ ، ۰۶:۵۰ ۲ نظر
بوتیمار ...

دوام

تو تنها شش ماه علی بودن را دوام آوردی ...
۲۹ مهر ۹۴ ، ۰۰:۴۵ ۱ نظر
بوتیمار ...

جوگیر

تا حالا شده گوش هات رو بگیرن نذارن یه چیزی بشنوی؟
حتما باید بعدش گریه کنی


لبیک گفتن خیلی سخته
چون اگه یکبار بگی
بعد عهد بشکنی
دفعه بعدش که بهت بگن بگو
فقط میتونی شرمنده باشی


-----


از جان خود بر ما مضایقه نکن.
آیا کسی هست که من را یاری کند؟
درد اینه که یه آدمه گنده هی از آدم درخواست کنه و
تو هیچ کاری براش نکنی.


چقدر جوگیر [یـ]م محرم ها

:(

۲۸ مهر ۹۴ ، ۰۶:۵۲ ۱ نظر
بوتیمار ...

اجلاس


۲۶ مهر ۹۴ ، ۰۹:۱۳ ۱ نظر
بوتیمار ...