از پا حســـین افتاد و ما بر پای بودیم
زینب اسیری رفت و ما بر جای بودیم
درک امام حسین و عاشورا و کارهاش سخته
مصیبت هایی که به سر امام اومده باعث میشه این درک سخت تر بشه
یعنی گاها انقدر اتفاق بزرگ بوده که از اصل ماجرا غافل میشیم
یه آدم هایی، یه کتابایی، یه منبرهایی باعث میشن بفهمیم.
کتاب فتح خون مرتضی آوینی از اون کتاب هاست که باید کنار دستمون باشه تا یادموم نره قضیه چی بوده.
یا قضیه چی هست. و شاید دیگه برای چیزهایی دیگری گریه کنیم.
دست دوستی که این رو به من داد، درد نکنه . [کلیک]
... و تو، ای آن که در سال شصت و یکم هجری هنوز در ذخایر تقدیر نهفته بوده ای و اکنون، در این دوران جاهلیت ثانی و عصر توبه ی بشریت، پای به سیاره ی زمین نهاده ای، نومید مشو، که تو را نیز عاشورایی است و کربلایی که تشنه ی خون توست وانتظار می کشد تا تو زنجیرِ خاک از پای اراده ات بگشایی و از خود و دل بستگی هایش هجرت کنی و به کهف حصین لا زمان و لا مکانِ ولایت ملحق شوی و فراتر از زمان و مکان، خود را به قافله ی سال شصت و یکم هجری برسانی و در رکاب امام عشق به شهادت رسی...
یاران شتاب کنید که قافله در راه است. می گویند که گناه کاران را نمی پذیرند؟ آری، گناه کاران را در این قافله راهی نیست...اما پشیمانان را می پذیرند.