ا ی ن گ و ن ه
همه چیز خراب شد پس باید از اول شروع کرد ...
درباره من
تماس با من
امید
احساس می کنم
در بدترین دقایق این شام مرگزای
چندین هزار چشمه ی خورشید در دلم
می جوشد از یقین.
احساس می کنم
در هر کنار و گوشه ی این شوره زار یأس
چندین هزار جنگل شاداب ناگهان
می روید از زمین
احمد شاملو
۹۶/۰۷/۳۰
بوتیمار ...
نظرات
(۱)
۰۱ آبان ۹۶ ، ۱۳:۰۸
آقای سر به هوا ...
جانمم ..
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در
بیان
ثبت نام
کرده اید می توانید ابتدا
وارد شوید
.
نام *
پست الکترونيک
سایت یا وبلاگ
پیام *
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر بصورت خصوصی ارسال شود
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک میباشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.
پست الکترونیک برای عموم قابل مشاهده باشد
اخطار!
خلاصه آمار
آخرین مطلب
۹۶/۰۹/۱۲
عشق 2
۹۶/۰۸/۱۳
بهترین
۹۶/۰۷/۳۰
امید
۹۶/۰۶/۱۰
دلتنگی
۹۶/۰۵/۲۲
آرامش
۹۶/۰۴/۲۷
بیست و ششم
۹۶/۰۴/۲۰
بیست و پنجم
۹۶/۰۴/۱۹
عکاس
۹۶/۰۴/۱۳
آزمایش
۹۶/۰۴/۱۱
بلور
طبقه بندی موضوعی
اعترافات
(۹۸)
سینما
(۱۸)
چرند و پرند
(۷۴)
داستان
(۲)
عکس
(۷)
الگو
(۱۷)
ویدئو
(۲)
کتاب
(۶)
زندگینامه
(۵)
چهل نامه به همسر
(۲۶)
من و خدا
(۱)
همسرانه
(۱۶)
نردبان
(۱)