ا ی ن گ و ن ه

همه چیز خراب شد پس باید از اول شروع کرد ...

۷ مطلب با موضوع «عکس» ثبت شده است

عکاس

مجموعه عکس پیش رو متعلق به بانوی هنرمند جوانی است که تازه قدم به وادی عکس گرفتن گذاشته است.
نیک میداند که باید بسیار تلاش کند تا به اوج برسد . با این حال تلاش فعلی اش قابل ستایش است و قابل افتخار.
حال مرا که خوب کرد و حتی مرا به نوشتن واداشت.


عکس اول:
غروب هم فرا رسید و دوباره جنگ میانشان متوقف شد تا فردا دوباره فرا رسد و روز از نو. با این تفاوت که هر روز بر توان طرف دوم که غاصب نیز هست افزوده می شود. این جنگ تا کی طول می کشد کسی نمیداند اما همه میدانند پیروز این جنگ کیست.
ماه با چشمان اشک آلودش فقط می تواند به حال طبیعت گریه کند در این غروب سرد.

+: استفاده درست از رنگ در ویرایش عکس
+: فکر کافی پشت عکس
+: استفاده از زمان مناسب
- : انتخاب زاویه نامناسب



عکس دوم:
پشت شیشه ماندیم تا وارد حریم آنها نشویم. حریمی که معلو از پر از تزویر و تظاهر و فریب است.

+: استفاده از فورگراند مناسب
- : انتظار ناکافی برای پیش آمدن یک موقعیت مناسب
+:اکسپوز مناسب



عکس سوم:
پشت در نشسته ام. بوی تلخ قهوه مستم کرده است. حسابی خسته ام و به این فکر میکنم مگر چه میشد که سهم من از دنیا خوردن یک کافی گرم با خامه بود.

+: زاویه نگاه خوب و دقیق
+: عدم قضاوت
+: ترکیب بندی عالی
+: اکسپوز مناسب
+:استفاده درست در کم کردن رنگ ها



عکس چهارم:
بوی چمن ها و گنبد
چه رازی است بین چمن های زنده ای که سر به فلک نمی کشند و چهارتا آجرپاره که این چنین تا ملکوت اوج گرفته است.

+: ایده خوب و زاویه نگاه
- :اکسپوز نامناسب
- : عمق میدان خیلی کم ( کمی عمق بیشتر بود تا مسجد هم سهم بگیرد بهتر بود که با گوشی نمی شود)
- : ترکیب بندی و قطع نامناسب
+: حس خوب


عکس پنجم:
حالا که دیگر پیر و فرتوت شده فقط شب ها را فرصت دارد تا کمی بیاساید. 
فردا است و حجم بوق های دیوانه کننده اش.
کاش میشد همه چیز مثل قدیم ها آرام شود تا صدای اذان گلدسته هایش دوباره شنیده شود و روح را بلرزاند از غفلت.

+: استفاده از فیلتر درست
+: ایده و زاویه دید خوب
- : کاش ماشینه نبود
+: حس عالی
 
۱۹ تیر ۹۶ ، ۱۰:۱۰ ۱ نظر
بوتیمار ...

پنجره

خوابگاه دانشجویی دانشگاه شهید رجایی، خیابان حافظ


یکی از آرزوهایم زندگی در خوابگاه بود؛
که خب نشد...
هرچند دو سه شبی را تجربه کردم.

۰۲ اسفند ۹۴ ، ۰۰:۱۶ ۷ نظر
بوتیمار ...

پارسا

بعد از مدت ها به احترام دوستی که اصرار داشت دوباره عکس‌هام رو در اینستاگرامم بذارم،
این کار را کردم و برایش نوشتم:


پارسای عزیز؛
بعضی از آدم ها از روی بزرگی شان میگن ما هیچی نمیدونیم ولی حقیقت اینه که من واقعا هیچی نفهمیدم؛ پس نمیتونم چیزی بهت یاد بدم.
فقط میتونم بهت بگم باید یجور دیگه به هستی نگاه کنی.
دوسال فعالیتم تو کانون فقط یک چیز ارزشمند و بزرگ برام داشت و اون تو بودی، پس طوری زندگی کن که خستگی ام از بین بره...
جالب اینه بدونی بدترین آفت این دو سال هم آشنا شدن با یک نفر دیگر بود. یعنی اطرافیانت میتونن بهترین و بدترین باشند.
با احترام- ....

عکس هم تقدیم میشه به خودت @parsazohreie


۰۷ بهمن ۹۴ ، ۱۱:۰۲ ۱ نظر
بوتیمار ...

کلیشه


گاهی اوقات کلیشه هم کلیشه ای می شود.
مواظب باش که کلیشه ای نشوی
چون میمیری


عکس: زن بیچاره

۰۶ آبان ۹۴ ، ۲۳:۲۵ ۲ نظر
بوتیمار ...

اجلاس


۲۶ مهر ۹۴ ، ۰۹:۱۳ ۱ نظر
بوتیمار ...

کبوتر

و کسی هرگز
نبودن کبوتر را احساس نمی کند... [شاعر]


تصویری که هر روز از یکی از بهترین بالکن های دنیا می بینی.
۱۸ مهر ۹۴ ، ۲۳:۳۳ ۲ نظر
بوتیمار ...

ترمینال غرب

نمیدونم اینجا جای عکس گذاشتن هست یا نه؛
ولی چون دیگه تو اینستا و 500px عکس نمیذارم گفتم بذارم اینجا.

این مجموعه عکس رو تقریبا هفته پیش توی ترمینال غرب تهران گرفتم.
یک فوتوکلیپ هم داره که بعدا میذارم.

داشتم برمیگشتم خونه که از یکی از دست فروش های اونجا یک ساندویچ کثیف تخم مرغ به قیمت دو هزار تومان خریدم؛
خیلی حال داد...

تهش هم گنده های ترمینال بهم گیر دادن چرا عکس میگیری و یک دعوایی شکل گرفت ولی من زیر بار نرفتم و رفتیم پیش پلیس. هرچند مجوز داشتم ولی خوشبختانه پلیس محترم نبود و کار با پاک کردن دو تا عکس ختم به خیر شد...

چه شب بدیِ امشب :(















۰۱ مهر ۹۴ ، ۰۲:۰۸ ۷ نظر
بوتیمار ...