ما در ره عشق نقض پیمان نکنیم...
نذر کردم اگر به من فرصت دهد تا کنارش بمانم هر ماه روزه بگیرم؛
تا یادم بماند چقدر سخت به او رسیدم...
امروز سرکار مدرسی که ازش تصویر می گرفتم داشت عروض و قافیه تدریس می می کرد ولی هر کاری میکردم نمیتونستم تمرکز کنم چون ذهنم جایی دیگر بود.
به این بیت که رسید حواسم خیلی جمع شد:
ای چشم تو دل فریب و جادو
در چشم تو خیره چشم آهو
پ ن: خستگی آدم وقتی در میره که یه نفر خاص از کارت تعریف کنه...
کاین چشم اگرنه چشم یار است
زان چشــم سیاه یادگــار است...
خمسه.لیلی و مجنون.نظامی