ا ی ن گ و ن ه
همه چیز خراب شد پس باید از اول شروع کرد ...
درباره من
تماس با من
وانت
توی وانت نشسته بودم. وانتی فهمید ازدواج کردم و شروع کرد به نصیحت کردن:
حقوقت رو به زنت نگو، خونشون نرو، زیادی لوسش نکن، این کار را بکن این کار را نکن و ...
توی دلم بهش میخندیدم و میگفتم لابد کوثر نداره که این حرف ها را میزنه...
۹۵/۰۸/۰۳
بوتیمار ...
نظرات
(۲)
۰۳ آبان ۹۵ ، ۱۴:۲۸
Mr. Moradi
نداره دیگه :)
خوشبخت بشین ان شاالله :)
۴ آبان ۹۵، ۰۰:۰۳
پاسخ:
:)
ممنون. ان شاالله...
۰۵ آبان ۹۵ ، ۱۵:۱۸
آقای سر به هوا ...
با این سیاست های وانتی نمیشه زندگی کرد که ...
۵ آبان ۹۵، ۱۷:۲۶
پاسخ:
حقیقتا :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در
بیان
ثبت نام
کرده اید می توانید ابتدا
وارد شوید
.
نام *
پست الکترونيک
سایت یا وبلاگ
پیام *
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر بصورت خصوصی ارسال شود
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک میباشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.
پست الکترونیک برای عموم قابل مشاهده باشد
اخطار!
خلاصه آمار
آخرین مطلب
۹۶/۰۹/۱۲
عشق 2
۹۶/۰۸/۱۳
بهترین
۹۶/۰۷/۳۰
امید
۹۶/۰۶/۱۰
دلتنگی
۹۶/۰۵/۲۲
آرامش
۹۶/۰۴/۲۷
بیست و ششم
۹۶/۰۴/۲۰
بیست و پنجم
۹۶/۰۴/۱۹
عکاس
۹۶/۰۴/۱۳
آزمایش
۹۶/۰۴/۱۱
بلور
طبقه بندی موضوعی
اعترافات
(۹۸)
سینما
(۱۸)
چرند و پرند
(۷۴)
داستان
(۲)
عکس
(۷)
الگو
(۱۷)
ویدئو
(۲)
کتاب
(۶)
زندگینامه
(۵)
چهل نامه به همسر
(۲۶)
من و خدا
(۱)
همسرانه
(۱۶)
نردبان
(۱)