سال گذشته رفته بودم همایشی که براشون عکس بگیرم. تقریبا جمع کله بزرگ ها بود. اونجا بود که با شغل عجیبی آشنا شدم. قبل از شروع مراسم یک تیم پنجاه نفره  خیلی شیک وارد سالن شدند و هر کدوم از افراد روی یک صندلی نشستند.

شغل این آدم ها رزرو بود. یعنی تا وقتی که میهمان آن صندلی نیامده بود روی آن می نشستند تا فرد دیگری آن جا را نگیرد. ظاهرا حقوق مناسبی هم داشتند.

دیروز در دانشگاه همایشی بود و من هم به عنوان یک سرباز موظف شده بودم حضور پیدا کنم و کاری انجام دهم. میهمان ها آمدند و همایش شروع شد. فقط میهمان اصلی که رییس دانشگاه بود دیر کرده بود. برگزارکننده ها هم که دیدند من بیکار برای خودم میچرخم و می ترسیدند صندلی ایشون پر بشه از من خواستند (بخوانید وادارم کردند) که صندلی ایشون رو پر کنم.

حالا یه سری خیر کله گنده که نشستم بغلشون دائم از من سوال می کردند که آقا شما کی هستی و برای چی اینجا نشستی؟! من هم اشاره میکردم به مجری که یعنی حواستون به برنامه باشد. حالا بماند که همین اتفاق سبب خیر شد.


پ ن: رییس دانشگاه از اینکه تونسته بودند روی صندلی من بنشینن، توی سخنرانیشون ابراز خوشحالی کردند.