سلام؛
باید مرا به خاطر سال های پیش ببخشی.
من گناهی و جرمی مرتکب شده ام که همه اش به خاطر تو بوده است.
نمیدانم دانستن این چیزها چه اثری در تو خواهد گذاشت اما پنهان کردن بیش از ایناش مرا آزار خواهد داد:
من گناهی و جرمی مرتکب شده ام که همه اش به خاطر تو بوده است.
نمیدانم دانستن این چیزها چه اثری در تو خواهد گذاشت اما پنهان کردن بیش از ایناش مرا آزار خواهد داد:
اگر به سال های پیش باز می گشتم کاری نمی کردم که توجه تو را به خود جلب کنم
یا بهتر بگویم سعی میکردم عاشقم نشوی.
یا بهتر بگویم سعی میکردم عاشقم نشوی.
اما میدانی چرا؟!
آخر من عاشق خودت شده بودم و تو هیچ نقشی در این اتفاق ایفا نمی کردی و تنها زندگی خودت را میگذراندی،
اما من از آن روز، هر کاری میکردم تا بیشتر در نگاهت بنشینم.
البته نه اینکه بخواهم به چیزی تظاهر کنم یا به چیزی دروغ ببندم، باید خودم را از خودت مخغی می کردم تا از من خوش ات نیاید.
تا وقتی که هر موضوع و مساله کوچک و بزرگ پیش می آمد به جای اینکه به علاقه ات به من فکر کنی و دنیای خوبی که این علاقه خواهد ساخت، بنشینی و دو دو تا چهار تا کنی و متوجه شوی چه آینده ای در انتظار توست.
اما من از آن روز، هر کاری میکردم تا بیشتر در نگاهت بنشینم.
البته نه اینکه بخواهم به چیزی تظاهر کنم یا به چیزی دروغ ببندم، باید خودم را از خودت مخغی می کردم تا از من خوش ات نیاید.
تا وقتی که هر موضوع و مساله کوچک و بزرگ پیش می آمد به جای اینکه به علاقه ات به من فکر کنی و دنیای خوبی که این علاقه خواهد ساخت، بنشینی و دو دو تا چهار تا کنی و متوجه شوی چه آینده ای در انتظار توست.
شاید بگویی حالا که بهترین و خوشبخت ترین هستیم دیگر چه باکی از گذشته داری؟!
بله درست است اما اگر اینطور نمی شد چه؟
آن موقع چگونه می توانستم با خودم کنار بیایم؟!
گاهی هم فکر میکنم از کجا معلوم کسی بهتر از من پیدا نمی شد تا تو را خوشبخت کند...
بله درست است اما اگر اینطور نمی شد چه؟
آن موقع چگونه می توانستم با خودم کنار بیایم؟!
گاهی هم فکر میکنم از کجا معلوم کسی بهتر از من پیدا نمی شد تا تو را خوشبخت کند...
به هر حال معذرت میخواهم اگر رفتارهایم، حرفهایم طوری بوده که باعث ایجاد علاقه به من شده. کاش من را؛ فقط خود مرا میدیدی و می پسندیدی...
مراقب خودت باش.