امتحان هایی هست که شاید هرکسی درک نکند امتحان است؛
مثل انتخاب بین تعهد و دوست داشتن:
بسیارند کسانی که برای بدست آوردن مطلوبشان، تعهد میدهند؛ تعهدهایی بس سنگین،
و از درون خالی و واهی و پوچ؛
تعهدی که دیگر نامش را نمی توان تعهد گذاشت،
چون اساسا تعهد نیست؛ تظاهر است، فریب است، خود فریبی است.
خب حالا اگر این تعهد بخواهد تضمین آن دوست داشتن شود، بی ارزش است؛
دوست داشتن بی پشتوانه می شود، خالی می شود.
در اصل این انتخاب نیست؛ تو یا باید تعهد و دوست داشتن را با هم انتخاب کنی،
یا دوست داشتن بدون تعهد را که دیگر دوست داشتن نیست،
و یا هیچکدام را انتخاب نکنی و آن را واگذاری...

این فقط یک بخش کوچک از این مساله مهم است. بخش های دیگری هم دارد.

غم همان زیره و این سینه همان کرمان است
پیش من بــاش نرو ... زیره به کرمان نفرست