واقعیت این است که وقتی آدمی نویسنده نباشد
خیلی سخت می تواند مفاهیمی که در ذهن دارد را بیان کند.
(خیلی سخت می تواند مفاهیمی را که در ذهن دارد، بیان کند.)
اصلا بعضی مفاهیم در نوشته نمی گنجد.
فیلم مشترک مورد نظر را که ببینید بهتر متوجه می شوید که چه می گویم.
اصلا یکی از دلایلی که من سینما را انتخاب کردم همین است.
سینما می تواند مفاهیم سخت رو خیلی آسان تر از هنرهای دیگر نشان دهد؛
البته با سختی دوچندان در روایت.

اما من،
فقط خود من،
به اون افراد (پست قبل) حق می‌دهم.
نه به این معنی که کار آن‌ها را درست می‌دانم؛
نه!

من به حماقت آنها، به کینه آنها، به نفهمی آنها و در کل به شرایط آنها حق میدهم.
پیش خودم به آنها حق میدهم و از آنها طلب‌کار نیستم.
به راحتی از کنارشان میگذرم و وقتم را صرف چالش، چه ذهنی و چه عملی، با آنها نمی‌کنم.

فقط به این فکر میکنم که چرا او این کار را کرد
و
من چگونه می‌توانم کاری کنم که کمتر از این آدم ها در دنیا داشته باشیم.


----

*میدونم باز نتونستم منظورم رو کامل برسونم.
یا
*میدونم باز نتونستم کامل منظورم رو برسونم.

دقیق نمیدونم فرق این دو تا جمله چیه!!