با اینکه یقین داره اون کار درسته
باز هم عذاب وجدان دازه
من قبلش سیر تا پباز ماجرا را برای چند نفر گفتم و همه گفتند حق این کار را دارم.
ولی باز اقدامی نکردم گفتم شاید یادش نیست ازش چک دارم.
تا اینکه خودش یکبار بهم پیام داد:
... همونجور که تو از من طلب داری و چک داری منم از چندجا طلب دارم و ...
ولی باز اقدامی نکردم گفتم شاید یادش نیست ازش چک دارم.
تا اینکه خودش یکبار بهم پیام داد:
... همونجور که تو از من طلب داری و چک داری منم از چندجا طلب دارم و ...
باز هم گذشت و من صبر کردم ولی
وقتی دیدم دیگه نه جواب میده و نه اهمیت
رفتم بانک که برگشت بزنم
ولی در عین ناباوری یارو گفت نقد میخوای یا رمزدار؟
وقتی دیدم دیگه نه جواب میده و نه اهمیت
رفتم بانک که برگشت بزنم
ولی در عین ناباوری یارو گفت نقد میخوای یا رمزدار؟
به هر حال این یکی دو ماهه سرهمین قضیه انقدر بدقول شدم به خاطر بدقولی جناب؛
ولی باز با خودم میگم اگه جا داشت باید بهش بیشتر فرصت میدادم.
ولی باز با خودم میگم اگه جا داشت باید بهش بیشتر فرصت میدادم.