بالاخره من هم به جمع ماشین دارها پیوستم.
حالا از پیوستن به جمع خائن هایی که کمپین خرید ماشین صفر زیر پا گذاشتن که بگذریم،
قراره با ورود این ماشین یک تغییراتی در برنامه روزمره ام رخ بده
مثلا اینکه صبح ها حدود پنج و شش برم سرکار و تا حدود ده صبح که همکارها میان، برای کنکور درس بخونم...
و از دست این همه پول کرایه و آژانس دادن خلاص بشم... 


واقعا رییس خوبی دارم و خیلی باهاش حال میکنم (جدای اینکه حقوق دیر میده و البته حق هم داره)
یه بنده خدایی میگفت " یه وقتی به جایی میرسی که اگه بهت بگن بالای چشمت ابرو هست میگی؛ درسته اتفاقا بالاترش مو هم هست"
الان من به اون مرحله رسیدم.